رفتن به بالا

پایگاه خبری دزآفاق/ اخبار سیاسی/اجتماعی/فرهنگی

تعداد اخبار امروز : 0 خبر


  • یکشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۳
  • الأحد ۱۵ جماد أول ۱۴۴۶
  • 2024 Sunday 17 November
یادداشت رویا رجبی به مناسبت چهارم خرداد

دزفول مقاوم دیروز و رنگ پریده امروز/حکایت مقاومت همچنان باقیست

به قلم رویا رجبی ماجرا از اینجا آغاز می شود که در چهارم خرداد سال ۱۳۶۶ با حضور یک هیات بلندپایه، لوح زرین “مقاومت” از سوی وزارت کشور به مردم شهیدپرور و مقاوم دزفول که تمام سالهای جنگ تحمیلی خود و دارایی شان را نثار آبادانی شهر و ایستادگی در برابر دشمن کردند اهدا می […]

به قلم رویا رجبی

ماجرا از اینجا آغاز می شود که در چهارم خرداد سال ۱۳۶۶ با حضور یک هیات بلندپایه، لوح زرین “مقاومت” از سوی وزارت کشور به مردم شهیدپرور و مقاوم دزفول که تمام سالهای جنگ تحمیلی خود و دارایی شان را نثار آبادانی شهر و ایستادگی در برابر دشمن کردند اهدا می شود و در سال ۱۳۸۹ نیز چهارم خرداد به عنوان روز مقاومت و پایداری، روز دزفول، در تقویم رسمی کشور نامگذاری می شود.

اقدام ارزشمندی که هدیه شد به مردمانی که در طول هشت سال دفاع مقدس سفره دلشان هر روز میزبان گلوله های توپ و موشک های رژیم بعثی بود تا جایی که دزفول به بلدالصواریخ به معنای شهرموشک ها شهره شد. هر روز گوشه ای از شهر رنگ خون به خود می گرفت تا بلکه قامت مردمان این دیار را خم کند اما زهی خیال باطل. چرا که هرچه داغ سنگین تر می شد مقاومت برای حفظ وجب به وجب خاک شهر هویتی تازه به خود می گرفت.

با ثبت چهارم خرداد به عنوان روز دزفول تصور می شد که مسئولان شهرستان از فرصت و جایگاه ویژه ای که شهرستان به دست آورده برای جذب اعتبار، رسیدگی هرچه بیشتر، جلب توجه مسئولان کشوری و…استفاده کنند تا بااین اقدام مرهم دل های زخمی زیادی در این دیار باشند اما این تصور خوش، مدت زیادی دوام نیاورد و خیلی زود مشاهده شد که مسئولان در تمام این سالها چهارم خرداد را به یک روز برای اجرای برنامه های کلیشه ای همچون همایش ها و نمایشگاه، جشن های کوچک و بزرگ، دید و بازدید، سخنرانی های فراوان و صدور بیانیه های رنگارنگ برای قدردانی های لفظی از مقاومت مردم تبدیل کرده اند. برنامه هایی که پایانشان هیچ دردی از دردهای این شهر زخم خورده دوا نمی کند، به زعم برگزار کنندگان گویی مردم این دیار هیچ دردی جز نیاز به قدردانی ندارند.

امسال نیز جلسات هماهنگی متعددی برای برنامه های گرامیداشت ۴ خرداد برگزار شد و مسئولان همچون سال های گذشته بر لزوم تنوع در برنامه ها و با خروجی بودن آنها تاکید کردند ولی در نهایت خروجی این جلسات نیز به برپایی نمایشگاه و همایش، پخش های تلویزیونی، نصب گسترده بنر و بیلبورد در نقاط مختلف شهر و دیگر برنامه های نمادین و کلیشه ای به مدت یک هفته ختم شد و امسال نیز خبری از افتتاح طرح های اشتغالزا، طرح های توسعه ای و رفاهی و برنامه های با خروجی که مردم را از ناامیدی رها کند، نیست.

در چندروز اخیر مسئولان شهرستان دزفول به قدری برای برنامه های چهارم خرداد در تکاپو هستند که به قول معروف وقت سرخاراندن ندارند که قطعا اگر همین همت و دوندگی را صرف جذب اعتبار و رفع مشکلات عدیده شهرستان می کردند اکنون دزفول به یک آشفته بازار شبیه نبود!

در این بین ماجرای عجیب اما واقعی این است که مناسبت چهارم خرداد حتی ردیف اعتباری نیز ندارد و گویی مسئولان شهرستان که می بایست تمام عزمشان را برای این امر جزم کنند با چند پیگیری ساده و بی خروجی، عطای دریافت این ردیف اعتباری را به لقایش بخشیده اند.

هرسال چهارم خرداد در دزفول با برنامه های بدون خروجی خود می آید و می رود اما قصه درد مادر روستایی که فرزند سه ساله اش در تنور سوخت وبه دلیل نبود راه ارتباطی و مخابراتی قادر به نجات جان پاره تنش از مرگ نبود، باقی خواهد ماند. قصه پرغصه پسران و دخترانی که در مناطق صعب العبور دزفول نور فانوس، همدم درس خواندنشان شده و روستاهایی که از ساده ترین زیرساخت ها و مردمانی که از ساده ترین حقوق زندگی خود محروم هستند همچنان باقی است.

از دردهای بیشمار روستاهای صعب العبور که بگذریم روستاهای متعددی که در نزدیکی شهر هستند و اما محروم از امکانات زیرساختی، بهداشتی، درمانی، رفاهی، ورزشی، فرهنگی و… نیز قصه دردناکی دارند و در این بین چه استعدادهایی که هیچگاه شکوفا نمی شوند و پسران و دخترانی که به دلیل نبود فضای آموزشی و زیرساخت مناسب یا از تحصیل بازمی مانند و یا ترک تحصیل را ترجیح که نه، بلکه به آنها تحمیل می شود.

آری هر سال چهارم خرداد که فرا می رسد، ماجرای غربت، تنهایی، بی توجهی و محرومیت دزفول رنگ و بوی کهنه تری به خود می گیرد و امسال نیز چه گرد پیری زیادی نشسته شده بر روی خواسته ها و نیازهای مردمان نجیب این دیار که سهمشان از مقاومت، هیچ بوده است.

این سالها دیگر خبری از موشک های ۹ متری و ۱۲ متری و خانه های آوار شده از اصابت موشک و گلوله های توپ نیست چرا که دزفول با مقاومتش پیروز نبرد شد اما همان دزفول مقاوم دیروز، امروز رنگ پریده تر از هرزمان دیگری شده و کمرش زیر آوارِ دردها و مشکلات بیشمار مردمانش خم شده است و آنها را بازهم به ادامه مقاومت وادار کرده است. گویی مقاومت با تقدیر مردمان این شهرستان، عجیب، عجین شده است.

دزفول این سالها غصه دار جوانانی است که اندوهِ بیکاری را به دوش می کشند و از سویی پدیده شوم و رو به گسترش استخدامی های بی ضابطه و فامیلی در نهادها و ادارات شهرستان نیز نمک بر زخم آنان می پاشد. در این بین اما بازار جلسات متعدد و سخنرانی های با رنگ و لعاب برای ایجاد اشتغال همواره داغ است اما در واقعیت جوانان بیکارند، سرمایه گذاران از سنگ اندازی ها، مانع تراشی ها و بی توجهی ادارات می نالند و آنهایی نیز که پروژه های کوچک و بزرگی را راه اندازی کرده و یا در حال راه اندازی هستند نسبت به دیر کرد و شرایط سخت دریافت تسهیلات و …اعتراض دارند. بی مهری هایی که موجب فرار سرمایه گذاران بومی و غیربومی می شود و دودش به چشم جوانان می رود.

داستان طرح های نیمه کاره که سرمایه های زیادی برای آنها هزینه شده و به حال خود رها شده اند، کلنگ زنی های بی افتتاحیه و افتتاحیه های بدون بهره برداری نیز در دزفول سردراز دارد، معضلی که علتش جز بی برنامگی و بی تدبیری مسئولان نیست.

دزفول غصه دار جاده هایی است که جان می گیرند، جاده هایی که به دلیل حوادث متعدد از آنها به جاده های مرگ نام برده می شود و در ایام نزدیک به هر انتخابات به سوژه ای برای جمع کردن رای و گرفتن عکس های یادگاری تبدیل می شوند و بعد از آن یا باز هم به حال خود رها می شوند و یا با اقدامات لاک پشتی سال های سال در انتظار تکمیل می مانند.

دزفول، قطب کشاورزی خوزستان این سالها غصه دار کشاورزانی است که هرسال نتیجه زحماتشان شخم زده شده و یا خوراک دام می شود، بی مهری هایی که موجب شده تا کشاورزی در قطب کشاورزی استان به یک شغل پر از اضطراب و ریسک تبدیل شود.

زمین های کشاورزی و باغات مرکبات شهرستان نیز در سایه بی تدبیری و کوتاهی متولیان هرروز بیشتر از دیروز در حال نابودی و تبدیل به باغ ویلاها برای کسب درآمدهای نجومی از سوی عده ای است و در این بین اعتراض متولیان در سخنرانی بالا می گیرد ولی در عمل هیچ اقدام تاثیرگذاری مشاهده نمی شود.

شهری که یک زمان مقاومتش و اکنون ظرفیت های بیشمار و بی بدیلش شهره عام و خاص شده است و می بایست محل آمد و شد وزرا باشد این روزها تبدیل به شهر فرودگاهی وزرا شده است به گونه ای که وزرا از طریق فرودگاه دزفول وارد خوزستان می شوند و یا از استان خارج می شوند اما هیچ زمانی صرف بازدید و بررسی ظرفیت ها و مشکلات این دیار نمی کنند و در این بین برخی هایشان نیز اگر ناچار باشند به دزفول می آیند و اندک زمانی صرف چند عکس یادگاری، استراحت و یا یک ناهار یا شام دلچسب می کنند. موضوعی که در چند ماه اخیر رواج یافته و این امر ناپسند اعتراض گسترده شهروندان و حتی رسانه های دزفول را به دنبال داشته است.

راستی همان فرودگاه نیز که یک ظرفیت ویژه در شمال خوزستان محسوب می شود سراسر کمبود و مشکل است و برخلاف اخبار تبلیغاتی عده ای از مسئولان این فرودگاه با کاهش شدید پروازها و اعتراضات فراوان مردم مواجه است، بین المللی شدن فرودگاه و ایجاد مرز هوایی نیز شعاری است که هرسال توسط مسئولان در دوره های مختلف داده می شود و در حد همان شعار باقی می ماند.

ادارات شهرستان غرق در روزمرگی و بی برنامگی و حاشیه سازی شده اند و مدیرانی که در نهایت با اخبار دید و بازدیدهای نمایشی خود اعلام حضور می کنند، مدیرانی که برای حفظ میز خود می جنگند اما پای منافع و مشکلات مردم که در میان باشد صدایی از آنها در نمی آید و این رویه به گره کوری برای توسعه و آرامش دزفول تبدیل شده است. در این بین غصه دار است شرایط بغرنج و بلاتکلیفی ورزشکاران، هنرمندان و نخبگان و جوانانی که برای دردشان، مطالبه اشان و خواسته هایشان گوش شنوا و دست یاریگری نیست.

دزفول با برخورداری از آثار و اماکن بیشمار تاریخی، گردشگری و فرهنگی خود در نوروز امسال نیز همچون سال های گذشته پربازدیدترین شهر خوزستان لقب گرفت اما همین شهر سرشار از ظرفیت فاقد طرح، ایده و برنامه در حوزه تقویت و توسعه گردشگری است در حالیکه مسئولان شهرستان خودشان نیز می دانند که توجه به این حوزه موجب ایجاد درآمد پایدار و توسعه شهری می شود.
این سال ها تخریب بناهای تاریخی و مرگ تدریجی بافت کهن به یک قصه دردناک در دزفول تبدیل شده است و در این بین هرچه فعالان گردشگری برای معرفی ظرفیت های این شهر تلاش می کنند و نسبت به تخریب آثار هشدار می دهند متولیان با بی توجهی و کوتاهی تلاششان را بی اثر می کنند.

مشکل فاضلاب بافت تاریخی دزفول زنگ خطر نابودی این بافت پرافتخار و پرخاطره را به صدا درآورده، معضلی که سالهاست مطرح می شود و مرهمی بر این درد گذاشته نمی شود. مرمت پل باستانی در این سال ها چنان لاک پشتی و جزئی بوده است که زنگ خطر نابودی این پل تاریخی هنوز خاموش نشده است.

بی توجهی و رسیدگی نکردن به مرمت آثار تاریخی موجب شده تا مساجد، ساباط ها و خانه های تاریخی با هربارندگی دچار ریزش شوند و در این بین برخی آثار نیز بطور کامل تخریب شده اند.
تپه های متعدد باستانی نیز در سایه نبود نظارت به زمین کشاورزی تبدیل می شوند و فریادرسی برای این آثار که اولین نشانه های تمدن بشری هستند، وجود ندارد.

دزفول موزه ندارد و آثار باستانی و تاریخی این شهرستان که شمار آنها بسیار زیاد است در موزه های شهرها و استان های دیگر نگهداری می شود.

شمار زیادی از صنایع دستی چندصدساله و اصیل دزفول به دلیل بی توجهی متولیان نسبت به حفظ و احیای آنها نابود شده و تعداد دیگری نیز رو به نابودی هستند، صنعتگران از بی مهری ها می نالند و در این بین مسئولانی که به زعم خودشان تمام این کوتاهی ها با ادعای نبود اعتبار و تخصیص ندادن بودجه قابل توجیه است. انگار نه انگار که ساده ترین وظیفه یک مدیر تلاش برای جذب اعتبار است.

ورود فاضلاب از چندین نقطه به رودخانه دز به معضلی کهنه در این شهرستان تبدیل شده و هرچه فعالان محیط زیست در این زمینه وامصیبتا سر می دهند، جز اقدامات جزئی هیچ توجهی از سوی متولیان به این معضل نمی شود.

این روزها شهروندانی که مستحق بهترین ها هستند سطح مطالبات و اعتراض هایشان به نبود و کمبود سطل زباله در شهر و تاریکی خیابان ها تنزل یافته است.

در بین مطالباتی که ساده ترین حقوق شهروندی آنهاست رسیدگی به آسفالت حرف اول را می زند. قدمت آسفالت برخی خیابان های شهر مربوط به ابتدای انقلاب است و مابقی خیابان ها و مناطق نیز از کیفیت پایین آسفالت، تخریب های فراوان و چاله و چوله های خسارت بار رنج می برند، برخی معابر و خیابان ها به ویژه در مناطق جدیدالاحداث نیز هنوز رنگ آسفالت را به خود ندیده اند و نهضت آسفالتی که در هر دوره شورای شهر و شهرداری بر سر زبانها می افتد و در نهایت به یک وعده پوشالی تبدیل می شود.

بوستان های بی روح و تجهیزات ناقص و یا فرسوده آنها، نبود سرویس بهداشتی عمومی در برخی بوستان ها و مناطق شهر، کوتاهی در رسیدگی به فضای سبز و نبود ایده های نو در این زمینه، ناهماهنگی و بی سلیقگی در مبلمان و المان های شهری، سیلابی شدن معابر و خیابانهای شهر بعد از هر بارندگی، جولان سگ های ولگرد، گرانفروشی و کم فروشی در برخی فروشگاه ها، کیفیت پایین نان، افزایش چشمگیر سرقت های ریز و درشت و… همچنان از مطالبات و اعتراض های کهنه و بی اثر شهروندان دزفول هستند.

این ها بخشی از دردها و مشکلات شهری است که یک زمان برای اصابت موشک از سوی دشمن بعثی در رتبه الف قرار داشت و اکنون جایش در الفبای امکانات و رسیدگی بسیار خالی است. دزفولی که همواره در تمام سال ها فرزندان زیادی در بدنه دولت و در مناصب بزرگ کشوری داشته و دارد این سالها غریبانه تر از هر شهر دیگری روزگار خود را به سر می برد گویا احساس می کنند با چند اقدام کوچک و اخذ چند اعتبار جزئی دین خود را به زادگاهشان ادا کرده اند.

حال روی سخنم با مسئولان دزفول، استان و کشور است: این روزها حال دزفول خوب نیست و شهر دچار غده سرطانی بی برنامگی، بی تدبیری و حاشیه مبتلا شده است.

مردمان این شهرستان زمانی چهارم خرداد را جشن می گیرند و از تعاریف و تجلیل های کلامی شما خوشحال می شوند که قبل از آن، جشن رفع بیکاری، رفع فقر، معضلات اجتماعی و رفع محرومیت های جانسوز مناطق محروم شهرشان را گرفته باشند.

زمانی جشن می گیرند که مدیرانش مدبر و کاردان و دلسوز باشند. زمانی جشن می گیرند که برای جوانانش کار و اشتغال ایجاد شود و برای مردمانش گوشه نگاه هایی باشد تا شاید جان دوباره ای به پیکر زخم خورده این شهرستان باشد.

مردمی که آن سال ها موشک های ۹ و ۱۲ متری و بمب های رعشه آوری که خانه و کاشانه اشان را ویران می کرد ذره ای از مقاومتشان کم نکرد این سال ها به دنبال پاداش مقاومت خود هستند، پاداشی از جنس توجه به آبادانی شهری تاریخی، با اصالت و سرشار از ظرفیت که زیر آوار بی توجهی ها نفس نفس می زند.

اخبار مرتبط



جديدترين خبرها