مقاومت، نسخه همیشگی مسئولان برای مردم دزفول
یادداشت به قلم: علی آگهین
چهارم خرداد روز مقاومت و پایداری،روز دزفول اگر چه برای عموم مردم کشور تداعی کننده رشادت ها و ایستادگی مردم این شهرستان است اما بی مهری ها و بی توجهی های مسئولین شهری و پایتخت نشینان سبب شده تا این روز برای مردم دزفول یادآور مظلومیت و محرومیت شهرستان و کمبود و نبود امکانات برای آنان باشد.
الفِ آغازِ مظلومیت دزفول زمانی بر قلم آمد که در چهارم خرداد سال ۶۶ هیأتی برای تقدیم لوح زرین وارد شهر شدند چرا که پس از تقدیم این تندیس عموم مردم بر این باور بودند ک رشادت، مقاومت و ایستادگی آنها توجهات ویژه مسئولین را در پی خواهد داشت اما این لوح زرین صرفا سند بر مظلومیت این شهر شد،
شهری که همچنان منتظر پاداش بعد از اعطای نشان مقاومت است اما دریغ از حداقل ها…
سالها بعد در سال ۸۹ پس از ثبت چهارم خرداد به نام روز دزفول دوباره بوی امید در هوای شهر پیچید، امید به توجه امید به رسیدگی اما رفته رفته با بی مهری ها و تداوم بی توجهی ها هوای شهر آلوده و این نفس ها رو به مرگ رفت.
دزفول، تنها شهر اشغال نشده ای که مورد شدیدترین حملات موشکی و بمباران هوایی و زمینی بعثی ها قرار گرفت و هرگز تسلیم نشد، امروزه در اشغالِ مسئولین بی تدبیر و تسلیم سوء مدیریت و ناکارآمدی آنها شده است.
الف دزفول حکایت یک بار و دوبار نبود بلکه ۱۶۴ بار این شوم تکرار می شد و هربار گلی پژمره ، صدایی خاموش و ناله ای به عرشیان رسید اما مقاومت همچنان ادامه داشت و حال شهری که در طول جنگ و موشک باران ها همواره الف بود در توزیع امکانات جایی در حروف الفبا نداشت!
قصه دزفول بسان قصه کاکتوسی است که به منظر بالا نشینان مقاوم و بی نیاز از آبیاری است اما روزی می رسد ک این تصور خشکی و مرگ آن را رقم می زند.
آری مقاومت نسخه همیشگی مسئولین برای دزفول است، گویی به تخشیص آنها، شهر بیمار ما را دوایی جز مقاومت نیست.
درد و رنجهای مردم این دیار از چهره بی روح شهر پیداست… روستاها و مناطق محروم دزفول یاریگری ندارند و جز در شعار توجهی به آنها نمی شود.
شهر نیز به جای پیشرفت رو به پسرفت است و شهروندانی که نمی دانند مطالبه گر ساده ترین حقوق شهروندی خود همچون آسفالت و ایمنی جاده ها باشند یا خواستار توجه و جلوگیری از نابودی آثار باستانی و ظرفیت های گردشگری و کشاورزی…ظرفیت هایی که وجه تمایز دزفول نسبت به سایر شهرستان های استان است به گونه ای به حال خود رها شده اند که گویی شهر هیچ غمخواری ندارد…
غمگین است قصه این شهر و دردهایش را جشن و جشنواره های بی خروجی دوا نخواهند کرد و چهره اش با نصب چهار بنر سرحال نمی شود.
هرسال چهارم خرداد می آید و می رود و نه تنها دردی از این شهر و مردمش دوا و کم نمی شود بلکه این جشن و برنامه های بی ثمر نمک به روی زخم آنان می پاشد.
چهارم خرداد زمانی برای مردم این دیار خوشایند است و فرارسیدنش آنهارا شادمان می کند که سهمشان از مقاومت را گرفته باشند، سهمی از جنس اشتغال، رفاه و…
به امید روزی که بالانشینان برای اهدایِ تندیسِ *دزفول، شهر آرمانی* به این دیار سفر کنند…